1-جهت: هر چيزي که گرايش يا تغيير را بوجود آورد جهت در آهنگسازي را شکل ميدهد. چيزي که فرد را از نقطه «الف» به نقطه «ب» سوق ميدهد. تغيير بين حسها، سطح انرژي، صحنهها. ملودي، توالي هارمونيکي که موجب ايجاد تنش شده و موسيقي بي کلام را جلو ميبرد و با اضافه کردن سازهاي مختلف، انرژي آن نيز بيشتر ميشود (ارکسترنوازي)، ميزان شدت يا تراکم موسيقي ميتوانند در جهت دادن به موسيقي متن مؤثر باشند.
2-حرکت: هر چيزي در موسيقي که صحنهها را جلو ببرد مثل اوستيناتوي ثابت، الگوي ريتميک خاص، توالي هارمونيک تکرار شونده، کنش و واکنش بين ملودي و هارموني (ارکسترنوازي)، حرکت خوانده ميشود. حرکت ميتواند در اثر تغيير در الگوي ريتميک نيز حاصل شود. حتي ميشود با تلفيق يک کليد جديد، يک ضربه يا بالا و پايين رفتن ضربآهنگ ايجاد شود. تمام اينها حس وحالي مطابق با صحنه ايجاد ميکنند. موسيقي بي کلام قابليت اين را دارد که با کند و تند شدن صحنه و همراه دوربين تغيير کند.
3-پيشنما: پيشنما شامل ملودي- تأکيد موسيقي متن - ميشود براي مثال قبل از شروع صحنه، بنابراين بيننده ميتواند از لحن موسيقي فضاي پيشنما را حدس بزند، در اينجا موسيقي بي کلام کاري ميکند که نظر مخاطب به پيشنما جلب شود. پيشنما بايد واضح و پرقدرت ارائه شود در اينصورت ميتواند روي صحنه تأثير بگذارد و با آن درآميزد.
4-پسزمينه: پسزمينه در آهنگسازي تمامي عناصر را مثل چسب بهم وصل ميکند. اين المان در پسِ موسيقي بي کلام به گوش ميرسد و به شدت ظريف است و اگر در ميکس ناديده گرفته شود، فقدان آنرا ميتوان حس کرد. گاهي سازي مثل ويولون سل که الگوي هارمونيک پيتزيکاتو را مينوازد، المان پشتيبانيکننده ظريفي را به موسيقي اضافه ميکند اما ارتباط مخاطب را با پيشنما و صحنه قطع نميکند و فقط چيزي را که لازم است به موسيقي اضافه ميکند.
5-تقويتکننده: اين المان موسيقي را تقويت کرده يا شدت ميبخشد و ممکن است تأثيرگذاري تصوير را بيشتر کند يا تغييرات موسيقي متن و بخشهاي آنرا بهم متصل کند؛ حتي اين امکان را دارد که هنگام اوج گرفتن ملودي، در پسزمينه صداهايي گوشنواز و لرزان اما نامحسوس به آن اضافه کند (مثل گليساندو، ترمولو، ايجاد لرزش بوسيله سازهاي بادي در بافت موسيقي). اين المان ميتواند تيمپاني رول، يا هارپ گليساندو يا حتي صداي سنج باشد. اگر اين المان در الگويي تکرارشونده اجرا شود، مثل همه ضربآهنگها، قابل پيشبيني و هيجانانگيز ميشود.
6-بيس: المان بيس در ساخت موسيقي متن به سازهايي با صداي بم و کم مربوط است که در موسيقي صدايي با محدوده صوتي پايين توليد ميکنند. موسيقي بي کلام بدون بيس، حلقهاي مفقوده دارد؛ معمولا موسيقيهاي سمفونيک و هيبريد به بيس ثابت و منسجمي نياز دارند که ميتواند از طريق دو برابر کردن سازها در اکتاوها عملي شود. مثلا دابل بيس به همراه ساز توبا يا ساز فاگوت به همراه ساز ويولون سل از جمله سازهايي هستند که براي اين کار مورد استفاده قرار ميگيرند. امروزه آهنگساز ميتواند از سينت و بيس الکترونيک نيز استفاده کند.
درباره این سایت